وبلاگ رسمی کاظم وحدت

The official blog of Kazem Vahdat

وبلاگ رسمی کاظم وحدت

The official blog of Kazem Vahdat

بر بال اندیشه و قلم

کلنگ قاضی

قلمی از قلمدان قاضی بر زمین افتاد.

یکی از حضار قلم را برداشت و به دست قاضی داد سپس گفت: کلنگ را بگیر!

قاضی گفت: این قلم است نه کلنگ، تو هنوز فرق بین قلم و کلنگ را نمی دانی؟!

طرف پاسخ داد: هر چه هست، تو با همین خانه ی من را ویران کردی!

 

با توجه به حکایت فوق که منسوب به عبید زاکانی می باشد و ملاحظه ی نامه حضرت امیر به مالک اشتر در مورد قضات، آنچه از حکایت فوق می توان استخراج کرد به اختصار بیان می شود:

عبارت اول « قلمی از قلمدان قاضی بر زمین افتاد » می تواند نشان از این باشد که هر چیزی امکان افتادن و از دست دادن جایگاه خود را دارد و این مقامات و جایگاها دائمی نیستند. پس قضات محترم بدانند در مقامی که هستند باید به عدالت و انصاف حکم برانند چه بسا که با چشم بر هم زدنی جای آنان با رعیت و زیردست آنها عوض شود و مورد محاکمه قرار گیرند.

عبارت دوم که یکی از حضار به قاضی می گوید: کلنگت را بگیر! نشان از این است که منصب قضا سختی هایی دارد و در هر دعوی ممکن است یکی از طرفین ناراضی باشد. لذا قاضی باید با سعه صدر و خوشرویی با این مسأله برخورد نماید و آشفته نشود.

عبارت سوم که قاضی در پاسخ می گوید: « تو هنوز فرق بین قلم و کلنگ را نمی دانی؟! » نشان می دهد قاضی خشمگین است و از شرح صدری که در توضیح عبارت دوم بیان شد برخوردار نمی باشد.

عبارت چهارم که طرف پاسخ می دهد: « تو با همین خانه ی من را ویران کردی! » بر اهمیت قلم قاضی تأکید دارد و آثار عملی آن را بر جامعه نشان می دهد. بنابراین قلم قاضی در عین حالی که از قاطعیت و استقلال برخوردار است باید توجه شود که به حق رانده شود و ستایش فراوان و چرب زبانی عده ای نتواند قلم، رفتار و گفتار او را منحرف سازد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی