آینه ی ناصر شکست و رفت هوا
وز پی اش باز فراهم شد فضا
آن یکی فریاد ناصر جون بداد
این یکی از نوه اش داده مراد
گفتمش دکتر نباشد این عجب
او که دارد از تو یک نسل و نسب
ما همه این آز داریم کاین فریب
نی خورد بر نسل دانشجو نجیب
ورنه آن گوش و گوگوش مثل همند
هر دو از یک پرچم دشمن پرند
دیدی آن ناظم چطور بیست سی گرفت
مثل آمریکا سلاح شاستی گرفت
گر که او سابق دانشگاه رفته است
از کجایش این چنین آموخته است
من ندانم ، تو فقط این را بدان
ماه پشت ابر نخواهد ماند نهان
شاعر : کاظم وحدت